با سلام من به علت ادامه تحصیل نمیتوانم به وبلاگ برسم
از شما بیننده عزیز معضرت خواهی میکنم
به خدا سپردمتون بای
و من غرق شده ام در زمان.
تمام روز به اینده ای می اندیشم دور از دردست.
مدام،پایانی نیک تصور می کنم.
آنقدر اندیشیده ام به این دست نیافتنی که دیگر جزیی از آن شدم.
همیشه به آینده می اندیشم بی آنکه بدانم آینده جزیی از من است.
و من پایان را تصور کرده ام
پایانی به سادگی پایان یک روز و به سرخی قلبی خونین.
توی قصر سفید زیر سایه ی بید تا چشام تو رو دید
دل تو سینه تپید با دلی پر از امید خط عشقو کشید
خدایی که تو رو واسه من آفرید تو با اون نگاه آفتابی تو با اون صورت مهتابی .
عزیزی......
بهترینی................
در آسمان تو پرواز می کنم
عصری غمگین و غروبی غمگین تر در پیش
من بیزار از خود و از کرده ی خویش
دل نامهربانم را به دوش می کشم
تا آن سوی مرزهای انزوا پنهانش کنم
در اوج نیزارهای پشیمانی
قبرهای سیاه و سرگردان
که با من از یک طایفه اند سلام میگویم
تو باور نکن اما من عاشقم
رفتن دلیل نبودن نیست
در غروب اسمان تو شاید
در شب خویشتن چگونه بی تو گم شوم
تو را تا فردا تا سپیده خواهم برد
و با یاد تو و با عشق تو خواهم مرد
تو باور نکن اما من عاشقم...
ای جلوه ی عشق خدا!
ای نور چشم منتظران!
بیا ای عزیز بر بالین اخرین تمنای وجودم که در این
سرای غریب چیزی جز اشک حسرت بر دیدگانم
تسلای خاطر از درد دوری تو نیست..............
بیا ای مهربان که قلبم ازفراغ تو در اتشی جانکاه
سوخته بی انکه اه از نهادم برایدوحرارت عشق را
جز باران پاییزی دل به خاکستری از اندوه فراغ
مبدل نساخته!
بیا که اینجا یک غریب به انتظار توست بیاو این غریب
رو خوشحال کن!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
شبی که عشق شناختم....همه هستی باختم.....توی دشت آرزوهام...خونه از عشق تو ساختم....به دلم گفتم اسیری....حیفه این گوشه بمیری...برای باور بودن....تو باید عشق و ببینی....همه زندگیم وفا شد....مهشری تازه به پا شد..تو ندیدی تو دلم رو ...که چه آتشی به پا شد......دل من بازم اسیر شد..... به چه دردی مبتلا شد.......نمیدونست بی وفایی.......تا دونست از تن جدا شد......من باید اشک و بریزم........دلی نیست به پات بریزم.....دیگه از دنیای عشقم........چی می خوای برات بریزم......توی بی وفا که رفتی......دل ما رو خوب شکستی...من میرم تنها بمیرم....نمیام تو اینجا هستی
دل گمراه من چه خواهدکرد؟ با بهاری که میرسد از راه؟
با نیازی که رنگ میگیرد در تن ساخه های خشک و سیاه
با نسیمی که میتراود از آن بوی عشق کبوتر وحشی
نفس عطر های سرگردان
می گویند زندگی زیباست زندگی باید کرد
زندگان همگی رفته اند یاد رفتن باید کرد
من حالا باید به فکر زندگی باشم اما مرا امید کم است
دلسردم از زندگی بیزارم از خودم هی بیدار شو اره با خودتم
زندگی کن که زندگی زیباست با همه زشتیها و بدیها و خوبیها
رو اسمونا بنویس دیگه کسی عاشق نشه رو جلر شب ماه دیگه معشوق نشه
یه دل دیگه منتظر دل دیگه نباشه که بشکنه اخرشم فداشه
دل واسه عاشق شدن کوچیکو زود شکن
بد دردیه عاشق زارو روسوا شدن ای ادما بدونین عشقا امروز دروغه
چون که دیگه عاطفه ها بیرنگه و بی روحه کاش می شد دلامون پاک باشه مثل اب
اون وقته که عاشقی میشه یه لحظه ناب
دلم گرفته است. دلم گرفته است...میخاهم بگریم اما اشک به میهمانی چشمانم نمی آید ,تنم خسته و روحم رنجور گشته و میخواهم از این همه ناراحتی بگریزم اما پا هایم مرا یاری نمیکنند . مانند پرنده ایی در قفس زندانی گشته ام . از این همه تکرار خسته شده ام , چقدر دلم میخواهد طعم واقعی زندگی را بچشم , چقدر دلم میخواهد مثل قدیم عاشق هم بودیم , چقدر دلم میخواهد مثل قدیم کلمه ی دوستت دارم را هر روز از زبانت بشنوم , ولی افسوس آن که مرا به زندگی امیدوار می کرد
باز کن پنجره ها را که نسیم روز میلاد اقاقی ها را
جشن میگیرد و بهار روی هر شاخه کنار هر برگ شمع روشن کرده
باز کن پنجره ها را ای دوست هیچ یا دت هست که زمین را عطشی وحشی سوخت برگ ها پژمرد ند تشنگی با جگر خاک چه کرد
حالیا معجزه باران را باور کن سخاوت را در چشم چمنزار ببین
و محبت را در روح نسیم که در این کوچه تنگ
با همین دست تهی روز میلاد اقاقی ها را
جشن میگیرد خاک جان یافته است تو چرا سنگ شدی
باز کن پنجره ها را ... و بهاران را باور کن
در بنفشه زار چشم تو من ز بهترین بهشت ها گذشته ام
من به بهترین بهار ها رسیده ام ای غم تو بهترین دقایق حیات من
لحظه های هستی من از تو پر شده...
همه ما تنها بخش کوچکی از ظرفیت و استعداد خویش را برای
زندگی به مفهوم سرشار آن برای دوست داشتن مراقبت کردن
آفرینش و حادثه جویی در منعای تمام و کمال آن به کار میگیریم
در نتیجه به فعل رساندن نیروی بالقوه ما می تواند هیجان
انگیزترین ماجرای زندگی ما باشد
هربرت اتو
موفق و پیروز و شاد کام و سلامت باشی.
سلام.باز هم به سرزمینه زیبات قدم گذاشتم و حیفم اومد که رد پا نذارم
میدونی این زمونه خیلی بی رحمه . معلوم نمیشه تو این دنیا کی دوسته کی دشمن !!؟ پس میخوام بهم قول بدی که مواظب خودت باشی . و همیشه این اجازه رو به اونایی که دوسشون داری بده که از عشقت نسبت به اونا با خبر باشن
امیدوارم که سرزمینت همیشه اینجوری سرسبز بمونه
و مثل سرزمین تنهایی من به کویر تبدیل نشه.
**************************
سرزمین زیبایی واسه خودت دست و پا کردی (: وفتی کسی عاشقه حتی خوابیدنش هم به خاطره عشقشه...ساختن یه همچین سرزمینی دله عاشق میخواد ! و تو هم از اون بی نصیب نیستی X: خیلی دوست دارم که خوشبختی تو و عشقت رو ببینم !
دوستون دارم . از ته قلبم گفتم . یه آدم خوش ذوق میگه :
بر دریچه قلبم نوشتم عشق ممنوع !!؟ عشق آمد و گفت : من بیسوادم !!!!
سرزمینت سبز و رویایت آبی باد !